داستان تبعید حافظ با سرودن این بیت که : گر مسلمانی از این است که حافظ دارد – آه اگر از پسِ امروز بوَد فردایی آغاز می شود
این بیت باعث می شود که برخی با توجّه به معنیِ همین بیت (یعنی اقرارِ خودِ حافظ به اینکه مسلمانِ خوبی نیست) حکم کافرشدن او را صادر کنند و «شاه شجاع»، حاکم وقت شیراز را زیر فشار قرار دهند تا حافظ را از شهر بیرون کند.
«شاه شجاع»که منتظر فرصت مناسبی بود تا حافظ را تنبیه کند ـ و نیز برای دلجویی از برخی علماءِ قشری دستور تبعیدِ حافظ به شهر یزد را صادر می کند.
شاه شجاع»، حاکم شیراز که مخالفین حافظ را سرسخت و اوضاع را بسیار بد می بیند، سرانجام با هماهنگی وزیر خود «توران شاه» تصمیم میگیرد حافظ را به شهریزد تبعید کند تا با این تنبیه، هم دوست دیرین خود(حافظ) را از دست دشمنان برهاند، هم با دورشدن او از شیراز، سر و صدای مخالفین خاموش گردد (بیرون راندن حافظ از شیراز و سفر اجباریِ او به یزد، بین سال های ۷۷۰ تا ۷۷۲ هجری قمری بوده است).
حافظ به یزد می آید و یکراست به خانقاه شیخ تقی الدین محمد دادا می رود. «شیخ تقی الدین محمد دادا» عارف کامل و از مشایخ زمان خود بود، اما در زمان تبعید حافظ این خانقاه توسط پسرِ شیخ اداره میشد، زیرا خود شیخ، مدتها پیش از این فوت کرده بود.
با توجه به این قرابت و از آنجائی که اداره امور سلسله دادائی بعد از شیخداد در دست سلطان نجم الدین محمود شاه قرار داشته و پایگاه تبلیغی ایشان در خانقاه بندرآباد بوده است و هم اکنون نیز در مجموعه بندرآباد دفن است در برخی از منابع تاریخی از احتمال رفت و آمد حافظ در ۲ سال تبعید خود به رستاق و بندرآباد سخن رفته است.
نوشته : محمدرضا قانع
- نویسنده : محمد رضا قانع عزابادی
- منبع خبر : رستاق نیوز
Wednesday, 4 December , 2024